شعرهای اسماعيل نوری علا
از کتاب نشده ها
گمشده �
تجسمِ آرزويِ گريز هنگام كه كوچهها شكل عبوس تحكّم دارند و تو نشانيِ فردا را از ياد برده اي .
همسفر چمدان هاي دقناك هواپيماهاي سرد و فرودگاه هايي بي خوش آمد و لبخند .
قايقي شناور بر آب هاي مرز پرنده اي كه پر مي كشد و ترا خوابزده و بي حواس بر ساحل ايمن بخود وا مي نهد .
راهنماي پريشاني بر نقشه هاي غافلگير كه جايِ دستٍ بازبينان اندام نازكش را زخمي كردهست .
آبله گرفته خاك زده مغشوش كه چون بهاري ديگر را باد بر گلدسته ي درختان مي خواند
تو نمي داني در كدام گنجه گم اش كرده اي � دنور ـ 10 اوت 2001
خانه:
فارسی ـ انگليسی
تماس:
esmail@nooriala.com
Fax: 509-352-9630
پويشگران