|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» يقين بدان چراغ نمی سوزد
يقين بدان چراغ نمی سوزد در خانه ای که عشق از پنجره هايش بر نمی تابد. و من ايستاده ام حيران روشنائی ِ خورشيدی که پنجرهء تنهائی ترا پر می کند.
از پلکان ِ اندوه بالا می روی و در دور دستِ ارتفاع گمشده در شب پنجره را به سوی ستارگان ِ برف زده می گشائی.
شب بر می گردد من بر می گردم راه بر می گردد: از کنار همان استخر يخ بستهء متروک.
پليس می گويد: «اينگونه رانندگی در شب خطرناک است چراغ هايتان را روشن کنيد آقا!» 1365 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|