|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» پرورده در زعفران و شکر
پرورده در زعفران و شکر آب خورده از خون و نشسته بر قلبی که می زند و اخطار می کند.
پريشانی نبضم همه از آن لحظه ای ست که چون خورشيد گريبان چاک می کنی و از مشرق آرزو طالع می شوی.
آی دل، آی دل! ای بهانه جوترين عاشقی که زمين در خود روياند! ای جوان ترين شاعری که سرودش همه ستايش طلوع و سرزدن است! بانو آغوش می گشايد و عطر زعفران و شکر بر جهانيان فاش می شود.
اينک نامم را به خون قرض می دهم تا از کوچه های ممنوع بگذرد و بر شقيقه - همچون طبل قبايل سياه - بکوبد! 1366 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|