|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» به آنان
به آنان که زندگی را در صندوق خانه پنهان کرده اند بگو: من زندگی را فراچنگ در برابر آفتاب گرفته ام خواسته ام بسوزم و خاکسترم را به بادی که آزاد و رها از آسمان تو می گذرد بسپارم.
رود می چمد و سنگ ريزه های رنگين را می غلطاند.
بگو که آفتاب ِ عادل بر روشنائی ِ دل هامان قضاوت خواهد کرد بگو که من عشق را فقط با عشق تاخت زده ام و دست هايم ـ اين خالی ِ خاموش ِ پُر جاده و راه ـ گواه من اند.
رود می آيد و بر آسمان کوچک ِ کوهسار رنگين کمان می سازد.
بگو که عشق ما از مشرق رفاقت طالوع می کند و آسمان خالی فقط از عشق آفتابی می شود.
رود بر کرانه سر می کوبد و مويه می کند.
بگو که بر دستانم سرود ِ دوست داشتن جاری ست.
و رود به دشت می رسد. 1367 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|